*اشاره:
غزل زیر را در یکی از روزهای تیرماه 1362 در محضر استاد شهریار در منزلش قرائت کردم.استاد شعری با این مطلع سروده بود:
پیرم و فرزانه ام گویم به فرزندان سلام
وز هنر خواهم رساندن بر هنرمندان سلام...
و غزل من جوابیه ای از طرف خود و دوستان شاعر به استاد شهریار بود:
تا نسیم صبح می گوید به گلزاران درود
با تو ای فرزانه پیر شعر از یاران درود
می شکوفد غنچه ی لبخند بر لبهای عشق
تا تو گویی چون مسیحا بر هواداران درود
خواب و آسایش حرام خویش کردی در هنر
با تو بیدار زمان از خیل بیداران درود
می فرستد از سر اخلاص در محراب شعر
با تو دردی بخش عرفان پیر میخواران درود
با تو تنها ما نمی گوییم : استـــادا! ســلام
می فرستد بلبل و گل شبنم و باران درود
تا که در چرخش زمین باشد به گردش آسمان
با تو بی پایان سلام و بر تو بسیاران درود
«خوش عمل» را این سعادت یارشدکزقول جمع
گوید ای آرام دلهای دل افگــــاران درود.
بازدید امروز: 282
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 822117